کیمیا کیمیا ، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

کیمیا گلی

نوروز94

دختر عزیزم عیدت مبارک.امسال نوروز ما به وجود تو رنگ و بوی دیگه ای داشت.مسافرت نرفتیم و ایام عید به دید و بازدید گذشت.       ...
22 فروردين 1394

8 ماهگی و دندوووووووووون........

از این به بعد دیگه به جای اینکه به کیمیا بگیم کیمیای بی دندون میگیم کیمیای یه دندون..... بله بالاخره دختر ما بعد از کلی ماجرا و بد غذا شدن و تب کردن یه دندون در اورد چند روزی بود که لثه اش متورم بود و موقع ماست دادن متوجه خونابه شده بودم تا اینکه جمعه 8 اسفند کیمیا جونم در سن 8 ماه و 14 روزگی دندونش در اومد.وقتی شک کردیم با قاشق زدیم به لثه اش و دیدیم بله صدا میده از شدت ذوق چند دقیقه ای سه نفری به رقص و پای کوبی پرداختیم و بعد رفتیم بیرون و واسه کیمیا جونی یه ابخوری خریدیم و شام هم بیرون خوردیم.....به نام کیمیا به کام ما... و در اینجا ما صدای دندون کیمیا رو شنیدیم.....   کیمیا و ابخوریش.... ...
14 اسفند 1393

کیک بازی...

من و بابا تصمیم داشتیم یه کیک در اختیار شما بذاریم تا ببینیم چیکار میکنی.با دیدن این کیک خوشگل تصمیمون رو عملی کردیم. چون فکر میکردیم ازکیک بخوری صبر کردیم تا 8 ماهت بشه که اگه یکم خوردی زیاد اشکالی نداشته باشه ولی خلاف انتظارمون اصلا از کیک نخوردی و کیک که به دست و پاهات می چسبید یکم چندشت می شد. کیمیا در حال بررسی کیک.....   اولش فکر کردی عروسکه و می خواستی برداریش....   اما اینجا فهمیدی نرمه و چنگ می زدی......   و اینجا با پا کیک بیچاره رو میزدی و هول میدادی.....   اینجا یکم چندشت شده بود.....   و در اخر کیمیا خانم خوشحال از خرابکاری...... بعد از شس...
8 اسفند 1393

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد......

وقتی پست قبلی رو می نوشتم فکرشم نمی کردم که فردا شبش من و کیمیا تو بیمارستان باشیم و شب سخت و بسیار بدی رو گذرونده باشیم.اونشب مهمون داشتیم و کیمیا تا ساعت 8 و 9 شب کاملا خوب بود فقط یکم تب داشت که چون استامینوفن نمی خوره و بالا میاره گفتم شاید با یکم خوابیدن بهتر شه ولی از خواب که بیدار شد تبش بیشتر بود استامینوفن دادیم که بالا اورد و همین موضوع دمای بدنش رو بالاتر برد.پوشکشو عوض کردیم و پاهاشو شستیم می خواستم شیاف بذارم که خیلی بی قراری کرد و گفتیم یه نیم ساعتی صبر کنیم اگه بهتر نشد شیاف و بعد دکتر..... بغل مادر شوهرم بود که خیلی بهونه میگرفت رفتم بغلش کنم که شیر بدم دیدم کیمیا بدنش شل شده و چشماش بازه ولی منو نگاه نمیکنه.از ترس و وحشت ...
16 بهمن 1393

مادرانه......

دخترک شیطونم چه خوبه تو رو دارم.امشب بابا پیشمون نیست.شما هم بعد کلی شیطونی خوابیدی.وقتی چشماتو میبندی و مثل یه فرشته می خوابی باورم نمیشه که خدا منو لایق دونسته و یه فرشته ناز فرستاده خونمون تا با خودش برکت و شادی بیاره.وقتی خوابی انگار نه انگار اون دختر شیطون بلای مامان و بابایی.دلم می خواد تا بیدار شدنت بشینم و نگات کنم وای که چقدر روزا تند می گذرند. می دونم زود برزگ میشی و من دلم برای لبخندای تو خوابت تنگ میشه. دلم برای بوی زیر گلوت تنگ میشه. دلم برای نفسای خوشبوت تنگ میشه. دلم برای بیدار شدنا و بهونه گرفتنای شبانت تنگ میشه. دلم برای موهای خیس از عرق بعد از شیر خوردنت تنگ میشه. دلم برای صدای نفسات تو سکوت شب تنگ میشه. ...
5 بهمن 1393

7 ماهگیت مبارک

بله.کیمیا خانم 7 ماهه شدن.این امروز و فردا کردنا باعث شده هنوز گل دخترمونو نبریم اتلیه.فکر کنم تا من و همسرم تصمیمون جدی بشه دیگه کیمیا خانم بزرگ شده و با لباس عروسی و با اقای دوماد خودشون تشریف ببرن اتلیه.کیمیا جونم روروئک سوار ماهری شدن و چند روز پیش که رفته بودیم خونه مامانم دخترمون یه دلی از عزا در اورد و تا می تونست با سرعت می دوید این ور اونور.خونه مامانم چند روزی فرش نداشت و کیمیا از فرصت استفاده می کرد و رو سرامیک با روروئکش تند تند راه می رفت در ضمن دنده عقب و دور پلیسی هم میزد.       اینم عاقبت کلی بازی و شیطونی کردن...   ...
25 دی 1393

وقتی کیمیا جونم اومد خونه

ظهر 25 خرداد مرخص شدیم.واسم خیلی خوشایند بود که 2 نفری خونه رو ترک کردیم و حالا 3 نفری برگشتیم.از خدا خواستم هیچ مادری رو با دست خالی از بیمارستان روانه خونه نکنه.روز اول مادر شوهرم کیمیا رو بردن حموم و کیمیا خانم تا جایی که توان داشت گریه کرد و من با خودم نگران حموم رفتنای بعدیش و گریه کردنش بودم ولی خدا رو شکر این تنها باری بود که کیمیا تو حموم گریه کرد و از اون به بعد اصلا صداش تو حموم در نمیاد و اب بازی رو دوست داره.روزای اول از تنها شدن با کیمیا وحشت داشتم و فکر می کردم نمی تونم ازش نگهداری کنم و همش می ترسیدم نکنه با ندونم کاری بلایی سرش بیارم و تقریبا تمام کاراش رو دوش مامانم بود.خستگی روند زایمان طبیعی و کم خوابی و نگرانی واسه کیمیا ...
9 دی 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیمیا گلی می باشد