کیمیا کیمیا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

کیمیا گلی

دانشگاه

24 فروردین باید برای یه سری امور اداری می رفتم دانشگاه.خانوادگی رفتیم دانشگاه.یادش بخیر.چه روزایی بود.چقدر دغدغه هامون با الان فرق داشت.از این که دیگه چهره اشنای هم کلاسی ها رو تو حیاط ندیدم دلم گرفت.چه روزای خوبی....... البته ما 4 تا دوست بودیم که هنوزم با هم در ارتباطیم و ماهی 1 بار تقریبا میریم خونه همدیگه.دوستام خیلی خوب و دلسوز و مهربونن.یکیمون ارشد قبول شده.اون یکی در حال پشت سر گذاشتن مراحل ازمون قضاوته تا خدا چی بخواد.اون یکی هم کلاس زبان و گرفتن گواهی نامه و هنرمندم که هست.منم ارشد قبول شده بودم تا مرحله انتخاب واحد هم پیش رفتم ولی همون روز فهمیدم که باردارم و تهوع های شدید صبحگاهی منو از ادامه تحصیل بازداشت.ایشالا در فرصت مناسب ...
1 خرداد 1394

روز پدر

همسر عزیزم روزت مبارک..... تا سال پیش روز مرد را به تو تبریک می گفتیم و امسال چه با شکوه تر این روز را به تو تبریک گفتیم.پدر بودن چقدر به تو می اید.بی شک تو بهترین پدر دنیا هستی و خواهی بود و کیمیا چقدر خوشبخت است که پشتیبانی چون تو دارد.     واما پدرم........بهترین بود......... جایش سبز و روحش شاد......کاش به جای مزارش روی ماهش را می بوسیدم.....     و پدر شوهر عزیزم که جای پدر نداشته ام دوستش دارم....ارزوی طول عمری با عزت را برایش از خدا می خواهم......   ...
14 ارديبهشت 1394

دومین دندون

دومین دندون دختر قشنگم 14 اسفند ماه در اومد و الان وقتی می خنده 2 تا دندون ناز داره. اینم عکس دندوناش.... ...
3 ارديبهشت 1394

مامان هنرمند(1)

وبلاگ دخترم یه قسمتی داره با نام مامان هنرمند که چیزایی رو که درست میکنم رو میذارم.حالا فکر نکنید خیلی هنرمندم و چه چیزایی قراره بذارم......نه........ یه چیزایی که درست کردنشون خیلی هم هنر نمی خواد..... این پیراهن دخترمه بهش میگن تو تو. درست کردنش خیلی سادس. خیلی به دخترم میاد.می پوشه ماه میشه.قراره 1 سالگیش این پیراهن رو افتتاح کنه.   ...
2 ارديبهشت 1394

نوروز94

دختر عزیزم عیدت مبارک.امسال نوروز ما به وجود تو رنگ و بوی دیگه ای داشت.مسافرت نرفتیم و ایام عید به دید و بازدید گذشت.       ...
22 فروردين 1394

8 ماهگی و دندوووووووووون........

از این به بعد دیگه به جای اینکه به کیمیا بگیم کیمیای بی دندون میگیم کیمیای یه دندون..... بله بالاخره دختر ما بعد از کلی ماجرا و بد غذا شدن و تب کردن یه دندون در اورد چند روزی بود که لثه اش متورم بود و موقع ماست دادن متوجه خونابه شده بودم تا اینکه جمعه 8 اسفند کیمیا جونم در سن 8 ماه و 14 روزگی دندونش در اومد.وقتی شک کردیم با قاشق زدیم به لثه اش و دیدیم بله صدا میده از شدت ذوق چند دقیقه ای سه نفری به رقص و پای کوبی پرداختیم و بعد رفتیم بیرون و واسه کیمیا جونی یه ابخوری خریدیم و شام هم بیرون خوردیم.....به نام کیمیا به کام ما... و در اینجا ما صدای دندون کیمیا رو شنیدیم.....   کیمیا و ابخوریش.... ...
14 اسفند 1393

کیک بازی...

من و بابا تصمیم داشتیم یه کیک در اختیار شما بذاریم تا ببینیم چیکار میکنی.با دیدن این کیک خوشگل تصمیمون رو عملی کردیم. چون فکر میکردیم ازکیک بخوری صبر کردیم تا 8 ماهت بشه که اگه یکم خوردی زیاد اشکالی نداشته باشه ولی خلاف انتظارمون اصلا از کیک نخوردی و کیک که به دست و پاهات می چسبید یکم چندشت می شد. کیمیا در حال بررسی کیک.....   اولش فکر کردی عروسکه و می خواستی برداریش....   اما اینجا فهمیدی نرمه و چنگ می زدی......   و اینجا با پا کیک بیچاره رو میزدی و هول میدادی.....   اینجا یکم چندشت شده بود.....   و در اخر کیمیا خانم خوشحال از خرابکاری...... بعد از شس...
8 اسفند 1393

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد......

وقتی پست قبلی رو می نوشتم فکرشم نمی کردم که فردا شبش من و کیمیا تو بیمارستان باشیم و شب سخت و بسیار بدی رو گذرونده باشیم.اونشب مهمون داشتیم و کیمیا تا ساعت 8 و 9 شب کاملا خوب بود فقط یکم تب داشت که چون استامینوفن نمی خوره و بالا میاره گفتم شاید با یکم خوابیدن بهتر شه ولی از خواب که بیدار شد تبش بیشتر بود استامینوفن دادیم که بالا اورد و همین موضوع دمای بدنش رو بالاتر برد.پوشکشو عوض کردیم و پاهاشو شستیم می خواستم شیاف بذارم که خیلی بی قراری کرد و گفتیم یه نیم ساعتی صبر کنیم اگه بهتر نشد شیاف و بعد دکتر..... بغل مادر شوهرم بود که خیلی بهونه میگرفت رفتم بغلش کنم که شیر بدم دیدم کیمیا بدنش شل شده و چشماش بازه ولی منو نگاه نمیکنه.از ترس و وحشت ...
16 بهمن 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیمیا گلی می باشد