اولین یلدا
اولین یلدا یه سلام هندونه ای تقدیم به شما.دختر ناز مامان بلندترین شب سال رو دید و اولین یلداشو پشت سر گذاشت.امسال شب یلدا رو به خاطر شهادت با تاخیر بر گزار کردیم.
جمعه ناهار خونه مامانم بودیم و شام خونه مادر شوهر.کیمیا خانم از طرف خانواده مادری اولین نوه و تنها نوه تشریف دارن ولی از طرف پدری یازدهمین نوه و تا الان اخرین نوه هستن(البته قابل به ذکر است که عمه کیمیا یه تو راهی دارن که اون از همه کوچولو تره).
بنا برین این دو تا یلدا کاملا متفاوت برگزار شد که هر کدوم یه جور با نمکن.خونه مامان من خلوت و کیمیا تنها ولی اون طرف حسابی شلوغ و پر سر و صدا.کیمیا از بچه ها خوشش میاد و خونه مادر شوهرم حسابی بهش خوش میگذره و تا میتونه بغل عمه و عمو میره و شیطونی میکنه.کیمیا یه دونه خاله داره و دایی هم نداره
و من از این بابت دلم براش میسوزه و همواره خدا رو شکر میکنم که عمو و عمه داره و در نتیجه یه عالمه همبازی.
برای یلدا من و بابای کیمیا یه لباس هندونه ای ناز براش خریدیم.
خاله ی کیمیا برای یلدا خیلی زحمت کشید و حسابی ما رو شرمنده کرد.(خواهرم از هر انگشتش یه هنر میریزه
)ایشالا یه نی نی بیارن ما هم جبران کنیم.این عکسا خونه مامان منه و خونه مادر شوهر عکسا بیشتر دسته جمعی و خانوادگی شد.
این ژله هندونه می باشد که به اعتقاد شوهرم و با جناقش شبیه پرچم ایرانه که بر عکس شده و شباهتی به هندونه نداره چون هسته هاش داخلش نیست و رگه های سفید نداره
این هندونه هنر خودمه که البته هنر زیادی هم نیاز نداره
اینم کیمیای هندونه ای
تو این عکس همه ی اعضای خانواده در حال شکلک در اوردن بودن تا خانم توجهش به بالا جلب بشه و در ضمن خرابکاری هم نکنه.
یه فیگور جدید از دخترم
